حسابداری مدیریت، یک سیستم اندازهگیری برای گرداوری اطلاعات مالی و عملیاتی است که فعالیت مدیریتی و رفتارهای انگیزهای را هدایت میکند و ارزشهای فرهنگی را که برای بهدستآوردن هدفهای استراتژیک سازمان لازم است خلق و حمایت میکند.
در این تعریف از حسابداری مدیریت چهار عقیده کلیدی گنجانده شده است. این عقیدهها شامل: ماهیت، محدوده، هدف و شاخصهای حسابداری است.
1ـ حسابداری مدیریت، از نظر ماهیت، یک فرایند اندازهگیری است.
2ـ محدوده حسابداری مدیریت شامل اطلاعات عملیاتی مانند نقص یا کمبود واحدهای تولیدشده است.
3ـ هدف از حسابداری مدیریت کمک به یک سازمان بهمنظور رسیدن به هدفهای استراتژیک کلیدی تعیین شده است.
4ـ اطلاعات مناسب در حسابداری مدیریت سه شاخص بارز دارند:
شاخص فنی: بالا بردن درک پدیده اندازهگیری و گرداوری اطلاعات مربوط برای تصمیمهای استراتژیک،
شاخص رفتاری: تشویق و ترغیب اعمالی که با هدفهای استراتژیک سازمان سازگارند،
شاخص فرهنگی: حمایت و یا خلق یک رشته ارزشهای فرهنگی تقسیم شده در یک سازمان.
این تعریف از حسابداری مدیریت شامل بعضی عقایدی است که با دیگر تعریفها در این حوزه فرق میکند. مثلاً انجمن حسابداران مدیریت (IMA) بهعنوان مجمعی حرفهای، حسابداری مدیریت را چنین تعریف میکند:
چكيده
مديران ارشد همواره در جستجوي راه حلي براي حصول اطمينان از اجراي استراتژي هاي خود بوده اند ، براي اين منظور از روشهاي ارزيابي عملكرد به عنوان ابزاري جهت كنترل اجراي استراتژي ها استفاده كرده اند .
اما ويژگي هاي عصر اقتصاد مبتني بر دانش و اطلاعات ، كارآمدي روشهاي ارزيابي عملكرد سنتي را به شدت زير سوال برده است .
از طرفي در محيط رقابتي و پيچيده تجارت در دنياي امروز موفقيت بنگاههاي اقتصادي درگرو فرايند بهبود مستمر است. اين مهم ازطريق تعيين اهداف، برنامه ريزي و اجراي برنامه ها و به تبع آن ارزيابي عملكرد انجام مي شود. ارزيابي عملكرد به منظور آگاهي از ميزان دستيابي به اهداف از پيش تعيين شده، كارايي هريك از بخشهاي سازمان و كمك به بهبود فرايندهاي داخلي انجام مي پذيرد. در ارزيابي عملكرد براساس روشهاي سنتي يا جديد وضعيت شركت در مقايسه با روند گذشته، وضعيت رقبا و اهداف از پيش تعيين شده موردبررسي قرار مي گيرد و از نتايج آن جهت شناسايي نقاط ضعف و قوت، تدوين برنامه ها و اهداف آتي و نيز اعطاي پاداش عملكرد به مديران و كارمندان استفاده مي شود.
در چنين شرايطي ، روش ارزيابي متوازن به عنوان ابزاري جهت كمك به تحقق استراتژي توسط رابرت كاپلان و ديويد نورتون مطرح شد كه به شدت مورد استقبال صاحبنظران مديريت و مديران سازمانها قرار گرفت .
روش ارزيابي متوازن ( BSC ) را ميتوان از جمله روشهاي نوين ارزيابي يكپارچه عملكرد سازمان دانست كه با رويكردي متوازن به ابعاد مختلف سازمان ، استراتژيهاي سازماني را به راهكارهاي اجرايي ترجمه مي كند .
واژگان كليدي
ارزيابي متوازن – مديريت استراتژيك – ارزيابي عملكرد – استراتژي هاي سازماني
ERPچیست؟
طراحی (ERP (Enterprise resource planning در دهه 80 متولد شد. رشد روزافزون و بی حد تکنولوژی اطلاعات برپایه سخت افزارها و نرم افزارها و همچنین نقش هرچه پررنگتر اطلاعات در زندگی امروزه، نیاز به نوآوری و تغییرات در طراحی و تفکر سیستمی ابزارهای نرم افزاری داشت تا بتواند پاسخگوی این رشد باشد. به همین منظور ERP پا به عرصه وجود گذاشت. هدف های اصلی ERP خلاصه می شد به:
- ایجاد جریان اطلاعات به هدف تصمیم گیری مدیران در سطوح مختلف
- استفاده کارآمد از قسمت های نرم افزار
- کنترل اطلاعاتی+ انبارداری + حسابداری + نیروی انسانی + توزیع + ...
- کمک به تحقق برنامه ها در زمانبندی پیش بینی شده
- قابلیت شکل پذیری (customization) به حد اعلاء
- متشکل بودن از بخش های یکپارچه (modules)
یک سیستم کامل ERP شامل بخش های زیر است:
- مدیریت بازرگانی
- تولید
- فروش
- بازاریابی
- توزیع
- حسابداری
- مالی
- مدیریت منابع انسانی
- مدیریت پروژه
- مدیریت انبار
- تعمیر و نگهداری
- حمل و نقل
- تجارت الکترونیک
همانگونه که مطرح گشت ایجاد جریان اطلاعات یکی از اهداف اصلی ERP است. لذا کلیه بخش های یک طراحی ERP با یکدیگر مرتبط بوده و جریان اطلاعات بین آنها وجود دارد. این جریان اطلاعات مابین بخش ها و سیستم های مختلف باعث نوعی یکپارچگی در کل سیستم می گردد.
همچنین امکان جایگزینی بخش یا کلیه سیستم های سابق سازمان، سیستم را به یکپارچه شدن تا یکپارچگی کامل هدایت می کند. بدین ترتیب این مسیر منتهی می شود به یک برنامه با یکInterface مشترک برای تمامی یک سازمان.
نگرش بورس به حاکمیت شرکتی یک اقدام پیشگیرانه برای حمایت از حقوق سهامداران به خصوص سهامداران خرد است. پس از بررسی تلاش های قبلی در تهیه پیش نویس حاکمیت شرکتی، بورس اوراق بهادار تهران که شرکت سهامی عام است به عنوان یک نمونه آزمایشی برای پیاده سازی حاکمیت شرکتی انتخاب شد. آئین نامه ی حاکمیت شرکتی بورس تدوین و جهت تصویب به هیأت مدیره ارائه شد. یکی از چالش های اساسی، صورت بندی کمیته ی انتخاب و ارزیابی هیأت مدیره بود. کارکرد اصلی این کمیته تعیین جانشین های هیأت مدیره و نیز ارزیابی عملکرد اعضای فعلی هیأت مدیره پیشنهاد شده بود که پس از بحث و بررسی طولانی در نهایت تصمیم گرفته شد این کمیته از نظام حاکمیت شرکتی بورس حذف شود.
تشکیل سه کمیته ی حسابرسی، مدیریت ریسک، حقوق و مزایا و جبران خدمات در آبان 1386 به تصویب هیأت مدیره بورس رسید.کمیته حسابرسی با دو عضو غیر موظف هیأت مدیره و سه کارشناس خبره مالی خارج از شرکت تشکیل شد. این کمیته در بررسی و پیشنهاد حسابرسان به مجمع عمومی سالانه در فروردین 87 نقش بسیاز ارزنده ای ایفا نمود.در مجمع پیشنهاد این کمیته شامل درخواست پیشنهاد نامه حسابرسی و نتایج ارزیابی ها و نیز سوابق کاری موسسات حسابرسی توزیع شد. همچنین این کمیته در چندین مورد حسابداری نظرات کارشناسی موثری ارائه کرده و صورت های مالی سه ماهه ی اول 1387 را نیز بررسی نموده است. تصویب نظامنامه حسابرسی داخلی و نظارت و هدایت کار حسابرسان داخلی از دیگر فعالیت های این کمیته است.
کمیته مدیریت ریسک از یک عضو هیأت مدیره، یک کارشناس خبره مستقل، و یکی از مدیران و کارشناسان شرکت تشکیل شده است. این کمیته نقشه ی راهی را برای شناسایی ریسک های شرکت تصویب نمود. به دلیل فقدان دانش فنی مدیریت ریسک،کار گروهی مطالعاتی در بورس تشکیل شده است که پیشرفت قابل توجهی در این حوزه داشته است.
کمیته حقوق و مزایا و جبران خدمات نیز از سه عضو هیأت مدیره، مدیرعامل و معاون پشتیبانی شرکت تشکیل شده است و طرح ها و مقررات مربوط را بررسی و تصویب نموده است.
با توجه به مسئولیت های هیأت مدیره در نظام حاکمیت شرکتی، شورایی برای تدوین برنامه راهبردی (استراتژیک) بورس تشکیل شد که تاکنون پیشرفت زیادی داشته است. همچنین در راستای برقراری ارتباطات موثر با سهامداران، نظام روابط سرمایه گذاران تدوین شده است و پیش نویس ایجاد واحد روابط سرمایه گذاران در بورس تنظیم شده است(رحمانی،1387)
طبق مفاد ماده 105 اصلاحي قانون ماليات هاي مستقيم(ق.م.م) مصوب سال 1380 ، معادل 25 % از
سود اشخاص حقوقي سهم دولت بوده، بايد به عنوان ماليات در وجه دولت واريز شود . از طرف ديگر، طبق مفاد ماده 240قانون تجارت، مجمع عمومي پس از تصويب حسابهاي سال مالي و احراز اين كه سود قابل تقسيم وجود دارد، بايد مبلغي از آن را كه بايد بين صاحبان سهام تقسيم شود، تعيين نمايد. اين سود قابل تقسيم، سودي است كه ماليات متعلقه از آن كسر گرديده است. به عبارت ديگر، يكي از اقلامي كه از سود شركت ها كسر مي گردد تا سود قابل تقسيم بين سهامداران به دست آيد، سهم و حق دولت از سود است كه همان ماليات است . بنابراين، به موجب قوانين و مقررات، تاديه سهم دولت از سود شركت ها مقدم بر تقسيم سود بين سهامداران است.
سیستم تولید به هنگام
مهدی ذوالفقاری
دانشگاه شیراز
سیستم تولید به هنگام(1JIT) یک فلسفه مدیریتی است که خاستگاه آن کشور ژاپن است. در این سیستم هیچ مواد اولیهای خریداری نمیشود و هیچ محصولی ساخته نمیشود، مگر در هنگام ضرورت. این سیستم برحذف هر گونه اتلاف، و بهبود مستمر بهرهوری تمرکز دارد. استفاده از این سیستم، دارای یک سری مزایایی است که افزایش کیفیت و کاهش میزان موجودی و متعاقب آن کاهش هزینهها از آن جملهاند. اجرای موفق سیستم JIT، نیازمند فراهم آوردن یک سری زیرساختها و مقدمات بوده است و نیاز به برنامهریزی دقیق دارد.
اين سيستم علیرغم مزایایی که دارد، با یک سری محدودیتها رو به رو است كه از آن جمله مي توان به عدم استفاده مناسب از آن درد همه كشورها اشاره نمود. در این تحقیق درباره اهداف، مزایا، محدودیتها، مراحل پیادهسازی و ... این سیستم بحث میشود. روش مورد استفاده در این تحقیق مطالعات کتابخانهای است.
واژههای کلیدی: JIT، بهرهوری2، زنجیره عرضه3، کانبان4، تئوریZ5، سیکل زمانی تولید
مقدمه:
بعد از جنگ جهانی دوم، مردم ژاپن در تلاش برای ساخت مجدد اقتصاد کشورشان برآمدند. در آن زمان، روشهای سنتی تولید، پاسخگوی نیاز این کشور نبود و یکی از دلایلی که ژاپنیها مجبور شدند به شیوههای جدید روی بیاورند، کمبود فضا و وسعت کم کشورشان بود. دلیل دیگر این بود که ژاپن کشوری با جمعیت زیاد و منابع طبیعی بسیار اندک است؛ بنابراین طبیعی است که آنها نسبت به اتلاف منابع، بسیار حساس باشند. ژاپنیها، همچنین نگهداری موجودیها را غیرمفید میدانستند؛ زیرا این امر نیازمند انبارهای بزرگ بود و باعث راکد ماندن سرمایه میشد.
دلایل فوق باعث پدید آمدن فلسفه مدیریتی به نام just- in- time شد که این عبارت، اصطلاحی انگلیسی است که در زبان فارسی میتوان واژههایی مثل « فقط به هنگام» یا « فقط به موقع» را برای آن به کار برد. اضافه کردن پیشوند « فقط» برای تأکید است؛ یعنی نه دیرتر، نه زودتر، بلکه فقط به هنگام.
این فلسفه برای اولین بار در دهه 1950 میلادی توسط تاییچی اهنو(taiichi ohno) در کارخانه تویوتا (TOYOTA) توسعه یافت که هدف آن برآورده ساختن تقاضای مشتریان با حداقل تأخیر بود. پس از آن در اوایل دهه 1970 بسیاری از کارخانجات ژاپنی این سیستم را پیاده کردند. از این رو تاییچی اهنو به عنوان پدر JIT شناخته میشود.
ظهور JIT در ژاپن، با یک سری جنبههای فرهنگی قوی در این کشور مرتبط بود. برخی اصول اخلاقی کار در ژاپن که در پیدایش JIT بسیار موثر بودند، عبارتند از:
1- کارگران، انگیزه زیادی برای دستیابی به بهبود مستمر دارند و همیشه سعی میکنند از موقعیتی که در آن قرار دارند فراتر روند و پیشرفت کنند و معتقدند که همیشه استانداردهای بالاتری از استانداردهای کنونی، برای دستیابی وجود دارد.
این مقاله به یکی از مباحث مهم مدیریت سود، یعنی هموارسازی سود می پردازد.به طور کلی هموارسازی سود عبارت است از اعمال نظر مدیریت شرکت در تقدم و تاخر ثبت حسابداری هزینه ها و درامدها و یا به حساب گرفتن هزینه ها یا انتقال انها به سال های بعد به طوری که باعث شود شرکت در طول چند سال مالی متوالی از روند سودبدون تغییرات عمده برخوردار باشد.هدف مدیریت این است که شرکت را در نظر سرمایه گذاران و بازار سرمایه با ثبات و پویا نشان دهد.در این مقاله به روش های هموارسازی سود از یک طرف و از طرف دیگر به سازوکارهایی از قبیل ویژگی های کیفی اطلاعات و افشاء بیشتر باعث می شود مدیریت شرکت در فرایند هموارسازی موفق نباشد می پردازد .
هموارسازی سود و انگیزه های آن
یکی از اهداف اولیه مدیریت سود حفظ اعتبار شرکت است چرا که اعتبار باعث می شود شرکت کارا و پویا به حساب اید.کسب جایگاهی مناسب در میان رقبا و بازار سرمایه باعث می شود سرمایه گذاران و اعتباردهندگان نسبت به شرکت نظر مساعدتری داشته باشند و شرکت از صرف هزینه های بیشتر در رقابت با سایر شرکت های مشابه بی نیاز شود و با هزینه ی کمتر اعتبار و وام دریافت کند.
مهم ترین انگیزه ی هموارسازی سود این باور است که شرکت هایی که روند سود مناسبی دارند و سود ان ها دچار تغییرات عمده نمی شود نسبت به شرکت های مشابه ارزش بیشتری دارند.هموارسازی باعث بالا رفتن ارزش سهام شرکت در بورس و جذب سرمایه گذاران بالقوه برای ان می شود.نتایج تحقیقی در مورد 358 شرکت پذیرفته شده در بورس امریکا نشان داد که شرکت هایی که سود انها دچار تغییرات زیادی در طول سالهای قبل نبوده دارای ارزش سهام بالاتری هستند و در مقایسه با شرکت هایی مشابه بدهی کمتری دارند.
سایر انگیزه هایی که باعث می شود مدیران در پی هموارسازی سود باشند عبارتند از:
1- دریافت پاداش های مدیریتی بیشتر به خاطر بالا بودن ارزش سهام:
وقتی سهام شرکت در بورس نسبت به شرکت های مشابه ارزش بیشتری داشته باشد مدیران توقع دریافت پاداش بیشتری دارند.
2- پرداخت بهره کمتر در استقراض از موسسات اعتباری و بانک ها:
هموارسازی سود شرکت را در حال رشد نشان می دهد و این خود نمایانگر ریسک کمتر در مورد این شرکت است و به ان امکان می دهد با نرخ بهره ی پایین تری از موسسات اعتباری و بانک ها وام بگیرد و نقدینگی حاصل از بهره ی کمتر می تواند یکی از منابع مالی شرکت برای توسعه ی ان باشد.
3- جذب سرمایه:
روند رشد شرکت در تصمیم گیری سرمایه گذاران و اعتباردهندگان موثر است زیرا ان ها معتقدند این شرکتها ریسک کمتری دارند و برای سرمایه گذاری بهترند.
منشأ و تاریخچه هزینه یابی هدف:
در دهه ۱۹۶۰ رشد صنایع مختلف همگام با توسعه ماشینی شدن شتاب بیشتری گرفت. در آن زمان تقاضا برای محصولات شگفت آور بود و كانون توجه مدیریت هزینه بر مراحل تولید متمركز قرار داشت و از این رو هزینه یابی استاندارد ابزار اصلی كنترل هزینه شمرده می شد. در اوایل دهه ۱۹۷۰، اشباع بازار و بالا رفتن سطح زندگی مردم شركت ها را مجبور به تولید محصولات متنوع با ویژگیهای متفاوت نمود و با استفاده از امكانات جدید چرخه عمر محصولات به نفع محصولات بهتر و جدیدتر دائما كوتاه تر شده و از این رو اهمیت مدیریت هزینه را در مرحله برنامه ریزی و طراحی افزایش داد.
پیش تر هزینه یابی هدف به عنوان فن هزینه یابی فراگیر تولیدكنندگان ژاپنی را جذب خود كرده بود و هزینه یابی هدف اولین بار در دهه ۱۹۶۰ در شركت اتومبیل سازی تویوتابرای برنامه ریزی هزینه تولید یك خودرو به مبلغ ۱۰۰۰ دلار و در واكنش به شرایط دشوار بازار پا به عرصه وجود گذاشته بود. در آن زمان بازارهای آسیا انباشته از محصولات شركتهای غربی بود و مؤسسه های ژاپنی نیز با كمبود منافع و مهارتهای مورد نیاز برای توسعه مفاهیم فنون و ابزارهای لازم برای رسیدن به رقیب پر قدرت خود در زمینه هایی چون كیفیت، هزینه و كارآیی روبرو بودند. بسیاری از شركت های ژاپنی به این نتیجه رسیدند كه فعالیتهای چند وجهی در تولید، آنگونه كه شركتهای غربی به كار می برند می تواند با اصلاحاتی به صورتی اثر بخش به كار گرفته شود. آنان بر این عقیده بودند كه در هم آمیختن كاركنان بازاریابی، مهندسی، مالی، تولیدی و برنامه ریزی در یك گروه تخصصی منافع متعددی دارد. این گروه ها می توانستندروشها و فنون جدیدی برای طراحی و ایجاد محصولات جدید در معرض آزمایش قرار دهند و در جهت افزایش یكپارچگی بین فعالیتهای بالا دستی در عملیات شركت، تلاش كنند. هزینه یابی هدف از چنین محیطی پدید آمد. مجموعه ای از ابزار تخصصی شامل تحلیل عملیات، مهندسی ارزشها، تحلیل ارزشها و مهندسی همزمان برای تكمیل هزینه های هدف معرفی شد و این امر شركتهای ژاپنی را در زمینه های طراحی و ایجاد محصول در موقعیتی شاخص و اثر بخش قرار داد. تنها بعد از این تحولات بود كه شركت های اروپایی و آمریكایی به ارزش هزینه یابی هدف پی بردند.
● تعریف هزینه های هدف:
هزینه یابی هدف به عنوان یك مقوله استراتژیك در مدیریت هزینه است كه بحث اصلی آن برآرود هزینه برای محصول یا خدمت می باشد كه بر اساس آن پس از فروش محصول یا ارائه خدمات، شركت به درآمد بر مبنای هدف (درآمد مطلوب) دست می یابد.
در حقیقت هزینه یابی هدف رویكرردی است برای رسیدن به بهای محصول یا خدمات در شرایطی كه قیمت بر اساس رقابت تعیین می شود و سود مورد انتظار از پیش تعیین شده است. بنابراین در معادله كلی (بهای تمام شده-فروش=سود)، فروش و سود از پیش تعیین شده و قطعی فرض می شود. لذا باید هزینه و بهای تمام شده را به سطحی رساند كه با فرض قیمت از پیش تعیین شده فروش و حداقل سود انتظاری، هزینه ها از سطح و میزان پیش بینی شده فزونی نیابد. آنچه كار مدیریت بنگاه را در این معادله دشوارتر می سازد این است كه كاهش و كنترل هزینه ها باید با حفظ و حتی گاهی ارتقاء كیفیت نیز همراه باشد. به همین لحاظ می گویند، هزینه یابی هدف بخشی از فرایند مدیریت جامع برای بقاء سازمان در محیط رقابت فزاینده است.
در یك تعریف كلی می توان گفت هزینه یابی هدف رویكردی است سازمند برای تعیین اینكه یك محصول مورد نظر با كیفیت و قابلیت كاركرد مشخص، با چه بهایی باید تولید شود تا بتوان سود مورد انتظار را در قیمت فروش پیش بینی شده تحصیل كرد. در این تعریف این نكته اهمیت دارد كه در آن تأكید شده است كه هزینه یابی هدف چیزی است بسیار فراتر از فنون حسابداری مدیریت در واقع هزینه یابی هدف بخش مهمی از فرایند مدیریت جامع است كه هدف آن كمك به سازمان برای بقا در محیط رقابت فزاینده است. در این معنی، عبارت هزینه یابی هدف اسم بی مسمایی است: این سیستم به دنبال هزینه یابی محصول نیست بلكه به عنوان یك فن مدیریتی در پی كاهش هزینه های چرخه عمر محصول است.
× حسابداری درآمد ملی [1]
حسابداری درآمد ملی مقیاسی از اقتصاد کلان [2] می باشد که می تواند اطلاعاتی در مورد اندازه کیفیت و ارزش منابع مصرف شده ملت و یا یک قوم برای هر دو گروه منابعی اعم از قابل تجدید و غیر قابل تجدید ارائه کند .در این زمینه حسابداری زیست محیطی حسابداری منابع طبیعی نیز نامیده می شود.
× حسابداری مالی[3]
حسابداری مالی شرکت را قادر می سازد تا گزارش های مالی برای استفاده سرمایه گذاران ، اعتباردهند گان و دیگر گروه ها تهیه کند . شرکت ها از طریق گزارش های فصلی یا سالانه اطلاعاتی در مورد وضعیت مالی و عملکرد شرکت برای استفاده عموم ارائه می کنند. مبنای تهیه این نوع گزارش ها اصول پذیرفته شده حسابداری ( GAAP ) است حسابداری زیست محیطی در این زمینه به برآورد بدهی های زیست محیطی و هزینه های قابل ملاحظه آن ( از نظر مالی ) و گزارشگری عمومی آنها اشاره دارد.
× حسابداری مدیریت [4]
حسابداری مدیریت فرآیند شناسایی ، گردآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات برای اهداف درون سازمانی است . اطلاعات گرد آوری شده در سیستم حسابداری مدیریت برای برنامه ریزی ، ارزیابی عملکرد و مقاصد کنترلی به کار برده می شود . برخلاف حسابداری مالی که متاثر از اصول پذیرفته شده حسابداری است حسابداری مدیریت براساس نیاز و هدف به کار گیری آن در شرکت های مختلف متفاوت است .سیستم رسمی مدیریت زیست محیطی ممکن است مایل باشند که به حسابداری محیط زیست نیز رسمیت بخشند زیرا این موضوعابزار حمایتی برای گرفتن تصمیم های منطقی در این شرکت هااست.
در لاتین محیط زیست ( Environment ) به معنای تمام اجسام می باشد که اطراف ما را احاطه نموده است . حسابداري محيط زيست، شاخه اي از حسابداري است كه به جمع آوري اطلاعات هزينه هاي زيست محيطي و به كارگيري اطلاعات در انجام محاسبات مربوط به قيمت تمام شده كالاها و خدمات مي پردازد.از سوي ديگر حسابداري محيط زيست را مي توان شامل مجموعه فعاليت هايي دانست كه موجب افزايش توان سيستم هاي حسابداري در جهت شناسايي، ثبت و گزارشگري آثار ناشي از تخريب و آلودگي زيست محيطي مي شود و مبتني بر تلفيق زيست محيطي به عنوان يك منبع سرمايه و لحاظ كردن هزينه هاي زيست محيطي به عنوان يكي از هزينه هاي قابل قبول در فرآيندي اقتصادي و محاسباتي است. حسابداري محيط زيست اطلاعاتي را فراهم مي كند كه در امر ارزيابي عملكرد، كنترل، تصميم گيري و گزارشگري به مديران كمك مي كنند و همچنين بر مفاهيم اقتصادي و زيست محيطي بنا شده و از آن جايي كه از ارزش هايي استفاده مي كند كه از بازار ناشي نمي شود، استفاده از آن مستلزم ايجاد تغيير در فرهنگ است . حسابداري زيست محيطي، بخشي از اين تغييرات را در سازمان و وسيع تر از آن در جامعه ارائه مي كند و با ارائه شناخت اساسي بيشتر و مشاركت در فعاليت هاي كاري روزانه، به تعيين هدف توسعه مستمر به عنوان رويكردي خاص كمك مي كند.
حسابداری محیط زیست شامل مجموعه فعالیت هایی است که موجب افزایش توان سیستم های حسابداری در جهت شناسایی ، ثبت و گزارشگری آثار ناشی از تخریب و آلودگی زیست محیطی می شود . هزینه های زیست محیطی به عنوان یکی از هزینه های قابل قبول در فرآیندهای اقتصادی و محاسباتی است . هدف حسابداری زیست محیطی فراهم آوردن اطلاعاتی است که برای ارزیابی عملکرد شان می باشد . حسابداری زیست محیطی بر مفاهیم اقتصادی و زیست محیطی بنا شده و به دلیل عدم استفاده از ارزش های مبتنی بر بازار کاربرد آن مستلزم ایجاد تغییر در فرهنگ است . با توجه اینكه در طی سال های اخیر وضعیت آلودگی كشور ما روند افزایشی داشته و شركت های تولیدی در این زمینه سهم زیادی داشته اند، توجه به حسابداری محیط زیست بسیار لازم و ضروری است. در سایر كشورها مفهوم گزارشگری مخارج زیست محیطی [1] شركت ها از چند دهه قبل آغاز شده و تحقیقات بسیاری در این زمینه صورت گرفته است. اما با اینكه اكنون، ما در ایجاد خسارات به محیط زیست و آلودگی های مختلف در حال سبقت از بسیاری از كشورها هستیم، در این زمینه تحقیقات مناسبی صورت نگرفته است.
حفظ اعتماد عمومی به حرفه حسابداری تا زمانی میسر است که حسابداران حرفه ای، خدمات خود را در سطحی ارائه کنند که شایسته اعتماد جامعه باشد؛ از این رو، خدمات حرفه ای حسابداری باید در بالاترین سطح ممکن و با رعایت ضوابطی ارائه شود که تداوم این خدمات را با کیفیت مناسب تضمین کند. از طرفی استفاده کنندگان از خدمات حسابداری بویژه تصمیم گیرندگانی از صورتهای مالی استفاده می کنند، انتظار دارند که اطلاعات ارائه شده به طور قابل توجهی کارآمد، قابل اتکا، واقعی و بی غرضانه باشند. بنابراین، کسانی که در رشته حسابداری فعالیت می کنند نه تنها باید واجد شرایط و صلاحیت حرفه ای باشند بلکه باید از درجه بالایی از صداقت و درستکاری که از اصول اخلاقی می باشد، نیز برخوردار بوده و آبرو وحیثیت حرفه ای از مهم ترین داراییهای آنها باشد. در نتیجه اخلاق حسابداری برای حسابداران حرفه ای و کسانی که به خدمات حسابداری تکیه دارند اهمیت زیادی دارد (صدیقیان و آرامش شورکی،1391).
هدفهای عمده حسابداری بطور خلاصه عبارتست از: تأمین نیازهای اطلاعات مالی مورد نیاز سرمایه گذاران، اعطاکنندگان وام، مراجع قانونی و سایر اشخاص ذی حق و ذینفع و ذی علاقه به واحدهای اقتصادی از طریق ارائه گزارشهای مالی و نهایتاً مستند کردن معاملات و آثار رویدادهای مالی مؤثر بر واحد اقتصادی و اقامه دلیل در قبال سایر اشخاص آنچه از این اهداف بر می آید آن است که محور کلی حسابداری نیاز انسان در جامعه است. نیاز به دانستن وضعیت و نتایج عملیات و فعل و انفعالات انجام یافته در ارتباط با مبادلات و به کارگیری تعلقات مالی در یک واحد اقتصادی که به نحوی در یک آن نقش داشته است.این واحد اقتصادی از خانواده شروع و به محیط کار و نهایتاً به جامعه ختم می شود.
حسابداران و حسابرسان با توجه به شرایط و محیط کاری برای اتخاذ تصمیم مجبورند از قضاوت حرفه ای نیز استفاده نمایند. اما به نظر می رسد در صورت وجود اصول اخلاقی معین این قضاوت کمتر با اشتباه مواجه می گردد. طبق گفته مکین تیر(Macintyre) هنگامی که قوانین موجود تحت مباحث اخلاقی تدوین شوند، دیگر الزامی به تعبیر و تفسیر قوانین جانبی نخواهد بود. به عبارت دیگر با وجود ارزشهای اخلاقی اجرای قوانین الزام آور می باید و با وجود ارزشهای اخلاقی وظایف سطح بهتر و مقبول تری اجرا می گردند. اما با توجه به اینکه همه مردم به اصول معنوی و اخلاقی، پایبندی کامل ندارند و بدلیل اینکه افراد باید به اجرای تعهدات خود وفادار باشند، وجود قوانین در موسسات و سازمانها لازم است (همت فر ودیگران،1391).
حسابداران حرفه ای معمولاً با موقعیتهای مختلفی روبرو می شوند که به قضاوت های اخلاقی با اهمیتی نیاز دارد. حسابداران با فرصتهای کاری زیادی مواجه می شوند که اگر در آن فرصت ها رفتار غیر اخلاقی داشته باشند می توانند منافع شخصی بسیار زیادی کسب کنند. هر رفتار غیر اخلاقی در حسابداری منجر به زیان در نظامهای اقتصادی می شود. بنابراین گروههای مختلفی سعی می کنند برنامه ای از اخلاق در حسابداری برای راهنمایی حسابداران حرفه ای هنگامی که آنها با قضاوت اخلاقی روبرو می شوند، طراحی کنند.
مقدمه
• بسیاری از شرکت ها در نتیجه کاهش سود و در مواجه به رقابت فزاینده جهانی به این نتیجه رسیده اند که با طرح بهایابی بر مبنای هدف (قیمت گذاری بر مبنای قیمت بازار) به عنوان یک ابزار راهبردی و کلیدی دیگر قیمت گذاری محصولات بر مبنای بهای تمام شده مناسب نخواهد بود.
• شرکت ها برای بقا باید در زمینه تولید و عرضه محصولاتی تخصصی پیدا کنند که علاوه بر تأمین سود مورد نظر آنها واجد کیفیت و کارکرد مورد نظر مشتریان نیز باشد بهایابی مبنای هدف از شیوه های کسب اطمینان نسبت به کفایت سودآوری محصولات می باشد. این روش بهایابی در واقع روشی برای مدیریت راهبردی سودهای آتی شرکت است.
طبق این روش بر خلاف روش سنتی قیمت گذاری محصولات. بهای تمام شده محصول تعیین کننده قیمت فروش نیست در بهایابی بر مبنای هدف اساس کار طراحی محصول به گونه ای است که رضایت مشتری جلب شده و در عین حال شرکت به بهای تمام شده هدف نیز دست یابد.
مطابق نظریه عدم تقارن اطلاعاتی ، مدیران و سایر پرسنل شرکت دارای اطلاعات محرمانه در مورد بازده و وضعیت سرمایه گذاری شرکت هستند که افراد خارج از شرکت از آن بی اطلاع اند . چنین اطلاعاتی را اصطلاحاً نامتقارن می گویند . در صورتی که اطلاعات درونی بیانگر آینده مطلوب برای شرکت باشد ، مدیران ترجیح می دهند از بدهی بیشتر در ساختار سرمایه استفاده کنند . به عبارت دیگر ، با تأمین مالی از طریق بدهی و عدم ورود سهامداران جدید در اثر افزایش سرمایه ، منافع آتی ناشی از وضعیت مطلوب شرکت برای سهامداران فعلی باقی خواهد ماند . برعکس ، درصورتیکه وضعیت آینده شرکت مطلوب پیش بینی نشود ، مدیران شرکت که از این موضوع مطلع هستند ، ترجیح می دهند از طریق انتشار سهام عادی و افزایش سرمایه تأمین مالی کنند . از طرف دیگر ، طراحی ساختار سرمایه نوعی علامت دهی به افراد خارج از شرکت است . تأمین مالی از طریق بدهی بیانگر آینده مطلوب شرکت محسوب می شود . متقابلاً ، اگر شرکت از طریق انتشار سهام عادی جدید تأمین مالی کند ، نوعی علامت دهی منفی از آینده شرکت به حساب می آید . همچنین مطابق مطالب پیش گفته می توان چنین استدلال کرد که تأمین مالی برون ترازنامه ای نوعی تأمین مالی است که در آن شرکت با بهره گیری از عدم تقارن اطلاعاتی در میان سرمایه گذاران ، جهت جلوگیری از علامت دهی منفی (مثبت) به بازار در اثر تأمین مالی از طریق انتشار سهام (بدهی) ، ضمن تحصیل دارایی ، آن دارایی و شیوه تأمین مالی را در ترازنامه نشان نمی دهد . لذا برخی اوقات در این زمینه از عبارت حساب آرایی یا حسابداری ساختگی نیز استفاده می شود. از آنجایی که شرکت ها نمی خواهند که به حساب آرایی[1] و حسابداری ساختگی[2] متهم شوند؛ (زیرا این دو عبارت، بار منفی دارند) در نتیجه، عبارت تأمین مالی برون ترازنامه ای را به آن دو ترجیح می دهند.
1. تأثیر بر نسبت های اهرمی[1]
عدم انعکاس برخی از اقلام بدهی در ترازنامه شرکت ها، نسبت های اهرمی (نسبت های بدهی) را کمتر از واقع نشان می دهد. از دید سرمایه گذاران، شرکت های با نسبت اهرمی بالا، شرکت های با ریسک بالا تلقی می شوند و به نظر می رسد مدیران شرکت ها بعنوان نمایندگان صاحبان سهام سعی دارند نسبت های اهرمی را در محدوده ای قابل اطمینان حفظ کنند تا از این طریق هزینه سرمایه شرکت را حداقل نمایند و در نتیجه ارزش شرکت و ثروت سهامداران حداکثر گردد . بنابراین استفاده از تأمین مالی برون ترازنامه ای در شرایط وجود عدم تقارن اطلاعاتی می تواند به عنوان روشی جهت جلوگیری از افزایش بیش از حد نسبت های اهرمی در نتیجه تأمین مالی باشد .
2. تأثیر بر سود (زیان) و نسبت سودآوری
برخی شیوه های تأمین مالی برون ترازنامه ای، علاوه بر تأثیر روی ترازنامه، اثر مثبتی نیز بر روی عدد سود گزارش شده دارند. این شیوه های تأمین مالی به خصوص هنگامی بیشتر استفاده می گردد که پاداش مدیران براساس سود گزارش شده سالانه بوده و میزان آن با سود، رابطه مستقیم داشته باشد.
از طرفی، باتوجه به وجود عدم تقارن اطلاعاتی ، نشان ندادن دارایی ها در ترازنامه به دلیل انجام تأمین مالی برون ترازنامه ای و منظور نکردن استهلاک این دارایی ها در سود و زیان، موجب افزایش سود و از سوی دیگر، موجب افزایش نرخ بازده دارایی ها (ROA) می شود.
3. اثرات مالیاتی
برخی شیوه های تأمین مالی برون ترازنامه ای، منافعی از نقطه نظر مالیاتی دارند. بنا به نوع عامل به وجود آورنده این شیوه تأمین مالی، موارد مذکور می تواند مورد توجه واقع شود. در صورتی که ساختار تأمین مالی برون ترازنامه ای اثر مالیاتی داشته باشد، تأثیر مستقیمی بر جریان های نقدی و در نهایت ثروت سهامداران دارد. البته ممکن است که به صورت غیرمستقیم یا منفی بر ثروت سهامداران تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، می توان به هنگامی اشاره کرد که سهامداران متأثر از تغییرات ظاهری به وجود آمده از حسابداری ساختگی، سهام خود را بفروشند که در هر دو حالت نیز عدم تقارن اطلاعاتی مستقیماً بر این عامل تأثیر گذار خواهد بود .
انواع منابع تأمین مالی در کشور به دو دسته منابع مالی بدون هزینه و منابع مالی با هزینه تقسیم بندی می شود .
الف . منابع مالی بدون هزینه :
1. پیش دریافت از مشتریان
2. بستانکاران تجاری
3. سودسهام پرداختنی
4. هزینه های پرداختنی
ب. منابع مالی با هزینه :
1. منابع داخلی
2. منابع خارجی(تسهیلات کوتاه مدت و بلندمدت و انتشار سهام جدید)
اولاً حداکثر کردن ارزش سهام شرکت هدف اولیه و اساسی مدیریت هر واحد انتفاعی است و حداکثر کردن ارزش شرکت تنها از طریق حداکثر کردن ارزش افزوده اقتصادی امکانپذیر است زیرا اگر شرکتی افزوده مثبت داشته باشد ارزیابی جامعه سرمایهگذار در مورد شرکت مثبت خواهد بود و منجر به صرف سهام خواهد شد ولی اگر ارزش افزوده اقتصادی منفی باشد نتیجه عکس خواهد شد.
ثانیاً شرکتها به سه روش میتوانند ایجاد ارزش کنند:
1- افزایش بازده شرکت بدون سرمایهگذاری جدید.
2- سرمایهگذاری در پروژههایی که بازدهی بیش از هزینه سرمایهدارند.
3- رها کردن فعالیتهای غیراقتصادی یا فروش داراییهای کم بازده و راکد و صرف آن در فعالیتهای سودآور.
هر سه روش فوق به وسیله ارزش افزوده اقتصادی به طور صحیح و واقعی قابل اندازهگیری است .
ثالثاً وقتی که ارزش افزوده اقتصادی آتی پیشبینی و ارزش فعلی تنزیل و به سرمایه فعلی اضافه میشود ، مجموع نشاندهنده ارزش فعلی خالص پروژههای گذشته و آتی شرکت میباشد.
بنابراین هدف مدیریت حداکثر کردن ارزش افزوده اقتصادی و رسد آن است که منجر به یک ارزیابی مثبت خارجی در مورد عملکرد شرکت خواهد شد و نهایتاً حداکثر شدن ارزش سهام شرکت و صرف سهام را به دنبال خواهد داشت. نتیجه مسلم و قطعی این است که ارزش افزوده اقتصادی میتواند به عنوان مبنایی برای تعیین هدف ، سرمایهگذاری در پروژهها و طرحها ، ارزیابی و اندازهگیری عملکرد ، تعیین ارزش شرکت ، تعیین میزان پاداش و ... مورد استفاده قرار گیرد(جهان خانی و سجادی ، 1374).
هزینهیابی برمبنای فعالیت و ارزیابی متوازن اطلاعاتی را فراهم میآورند که مدیران جهت تصمیمگیریهایی که منجر به خلق ارزش میشود به آن نیازمندند. ارزش افزوده اقتصادی فراهمآورنده چارچوب تصمیم، معیارهای عملکرد و محرکهایی است که مدیریت را برای خلق ارزش بر میانگیزد.
هزینهیابی برمبنای فعالیت و ارزیابی متوازن اطلاعاتی را فراهم میآورند که مدیران جهت تصمیمگیریهایی که منجر به خلق ارزش میشود به آن نیازمندند. ارزش افزوده اقتصادی فراهمآورنده چارچوب تصمیم، معیارهای عملکرد و محرکهایی است که مدیریت را برای خلق ارزش بر میانگیزد. برای درک بیشترِ مفاهیم هزینهیابی برمبنای فعالیت، ارزیابی متوازن و ارزش افزوده اقتصادی میتوان تجارت را به فوتبال تشبیه کرد. مربی یک تیم فوتبال بهعوامل متعددی جهت موفقیت نیاز دارد. برای مثال بهدست آوردن ضربههای ایستگاهی، بهدست آوردن کرنر، فراهمسازی یک دفاع محکم و داشتن یک دروازهبان مناسب. اما در پایان مسابقه تنها چیزی که اهمیت دارد این است که مسابقه را بردهایم یا باختهایم نه اینکه در طول بازی چند کرنر یا چند ضربه ایستگاهی بهدست آوردهایم
در تجارت نیز مدیر معیارهای زیادی را برای کسب موفقیت لازم دارد. هزینهیابی برمبنای فعالیت وارزیابی متوازن معیارهایی هستند که مدیر را در تصمیمگیری و دستیابی به موفقیت یاری میرسانند، اما آیا صرفاً استفاده از این معیارها دلیل بر موفقیت است؟
مفهوم سرمایه فکری همیشه مبهم بوده و تعاریف مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است . بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند داراییها ، منابع یا محرک های عملکرد به جای کلمه سرمایه استفاده کنند و آنها واژه فکری را با کلماتی مانند نامشهود ، بر مبنای دانش یا غیر مالی جایگزین می کنند. بعضی از حرفه ها ( حسابداری مالی و حرفه های قانونی) نیز تعاریف کاملا متفاوتی مانند داراییهای ثابت غیرمالی[1] که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند ، ارائه کرده اند . با توجه به آنچه گفته شد ، تعاریف مختلفی در مورد سرماه فکری گفته شده است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
استوارت اعتقاد دارد ، سرمایه فکری مجموعه ی از دانش ، اطلاعات ، داراییهای فکری[2] ، تجربه ، رقابت و یادگیری سازمانی است که می تواند برای ایجاد ثروت بکار گرفته شود. در واقع سرمایه فکری تمامی کارکنان ، دانش سازمانی و تواناییهای آن را برای ایجاد ارزش افزوده در بر می گیرد و باعث منافع رقابتی مستمر می شود(قلیج لی و مشبکی،1385).